گاهی وقت ها می مونم که به چی اعتماد کنم. حرف کی رو
باور کنم. حرف کسی که چهره ء یه آدم راستگو رو می گیره و
بهم می گه یه روز می فهمم کی راست می گفت. یا اونی که
گریه می کنه و می گه همش دروغه.
قصه ی ما و شما
امشب از فاصله ما و شما می گذرم
این دلم ، راه مرا می نگرد
قاصد صبح سپید
آنکه در آینه این شب مهتابی من
می گرید
از غزلخانه عشق
قصه ما و شما
اندر این آینه رنگزده
جیوه اندود به بیرنگی خود
می شود جلوه هستی
ره فردا پیدا
من در آن
قرمز مستی
سیه جنگ سراب
سبزی خاطره عاطفه را می بینم
زردی نفرت یک قرن فراق
قصه ما و شما
ناگهان از گذر سرد زمان
در شب مستی این بی خبری
غم همدردی یاران
در دل برف سپید
رنگ خاکستری فاصله را می گیرد
او که زد رنگ به این بیرنگی
چون که از جور خزان گذرش
این سپیدی همه جا
زرد نمود
به زیباترین زیبایی ها
حالمان بد نیست ، غم کم میخوریم
کم که نه هروز کم کم میخوریم
آب می خواهم سرابم می دهند
عشق میورزم عذابم می دهند
خنجری بر قلب بیمارم زدند
بی گناهی بدم و دارم زدند
الهی به مستان میخانه ات
به عقل افرینان دیوانه ات
به دردی کش لجه کبریا
که امد به شانش فرود انما
به ساقی کوثر به شاه نجف
زشادی به انده کریزان عشق
که هرگز نرفتند جز راه دل
همه جان من اتش طور کن
کزین تهمت هستی ام وارهان
دل زنده جان اگاه ده
انگار که دیروز ٫ تو اینجا بودی
یک نیمکت آنطرف تر از مابودی .
تا قصه تمام شد ؛ نفهمیدم ٫ تو
با آن همه ناز ٫ ْ سیندرلا ْ بودی .
چرا عادت می دی من رو به دستات . اونم وقتی دستات موندنی نیست؟؟
چرا می خـوای بـشم پـابند چشـمات تو که عشـقـی تـو چـشات خـونـدنـی نـیـست
تـو کــــه لــــبــریــزی از شــــوق پـــریـــدن . پـری از کــوچ و پــــر کـــشـیـدن
تـــــوی خـــــاک بـــاغ خــــونــــه
یــــه روزی دســـت زمـــونــــه
ما رو کـاشـت بـا مـهـربـونـی
پـیش هــم مــثل دو دونــه
مـا تـو باغ ماءوا گرفـتیم
بــارون اومــد پـا گــرفـتــیــم
دو تــــایــی تــو خـاک بـاغـچـه
ریــشـه کـردیـم جـا گـرفــتــیـــم
غـــــافــــل از رنـــــگ گــــلامـــــون
غـــــــــم فــــــــــــردای دلامــــــــــــون
تـــــوی خـــــــاک زیــــــر یــــــه بــــــارون
تـــــــــــوی بـــــــــاغ روی زمــــــیــــــــن
گـــــل اون شـــــــد گــــــــل ســـــرخ
گــــــل مـــــــن زرد و غـــمــــیــــن
گـــل اون گــــلـــهـــای شــــادی
گــــل مــن گــلــهــــــــای درد
اون تو گــلــخــونه ی گـرم
مـن اســیـر بــاد سـرد
OVEYOUILOVEYOUILOVEYOUILOVEYOUILOVEYOUILOVE
OUILOVYOUIL ****** VEYOU ****** ILOVEYOUILO
OVEYOUIL *********** L *********** OUILOVEY
YOUIL *************** *************** YOUIL
UILO *********************************** VE
EI ************************************* IL
V *************************************** O
O *************************************** L
E *************************************** U
YO ************************************* IL
YOUI *********************************** EY
OVEYO ******************************* LOVEY
OVEYOUIL *************************** ILOVEY
UILOVEYOU *********************** UILOVEYOU
VEYOUILOVEYOU ***************** YOUILOVEYOU
YOUILOVEYOUILOV ************* LOVEYOUILOVEY
UILOVEYOUILOVEYOU ********* LOVEYOUILOVEYOU
LOVEYOUILOVEYOUILOV ***** ILOVEYOUILOVEYOUI
EYOUILOVEYOUILOVEYOU *** YOULOVEYOUILOVEYOU
VEYOUILOVEYOUILOVEYOU * VEYOUILOVEYOUILOVEY
زنــدگــی بـه مـن آمــوخـت که چـگــونه گــریــه کــنـم
امـا گـریـه به من نیـاموخــت که چگونه زنـدگی کـنم
تو نیز به من آمـوختی که چـگونه دوسـتت بـدارم
اما به من نیاموختی که چگونه فراموشت کنم
روشنی ، من ، گل ، آب
ابری نیست.این هم یه شعر زیبا که برای خیلی ها خاطرات خوب یا بد به همراه داره .
یار دبستانی من
با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما
بغض منو آه منی
حک شده اسم من و تو
رو تن این تخته سیاه
ترکه بیداد و ستم
مونده هنوز رو تن ما
دشت بی فرهنگی ما
هرز تموم علفاش
خوب اگه خوب
بد اگه بد
مرده دل های آدماش
دست من و تو باید این
پرده ها رو پاره کنه
کی می تونه جز من و تو
درد مارو چاره کنه
بوی عیدی
بــــوی تـــوت
بــوی کــاغـذ رنـگی
بوی تند ماهی دودی وسط سفره نو
بوی یاس جانماز ترمه مادربزرگ
با اینا زمستان و سر می کنم
با اینا خستگی مو در می کنم
نگرونی...
خـــــــوابـــیـــدی ، بـــــــدون لالایــــی و قـــــصـــه