همیشه در قلب منی

 

ناله کردم ذره ای از دردهایم کم نشد

گریه کردم اشک برداغ دلم مرحم نشد

در گلستان بوی گل بسیار بوییدم ولی

از هزاران گل یکی همچون تو  پیدا نشد

 

 

 

 

وقتی تو

 دنیا اومدی هوا ابری بود

وداشت بارون می اومداما بارونش  بارون نبود

بلکه این فرشته ها بودن که داشتن گریه میکردن آخه یکی از اونا کم شده بود

 

 

 

گل از باد چه می خواهد...

جز نسیمی به محبت

و دریغ از آن باد که طوفانی است به خشم

درخت از ابر چه می خواهد...

جز اشکی به باران

و دریغ از آن ابر که سیلابی ست به بی رحمی

ای عاشقان قبل از آنکه کلبه ای بنا سازید

خدای را به یاد آرید