-
[ بدون عنوان ]
26 آذر 1384 10:50
گل از باد چه می خواهد... جز نسیمی به محبت و دریغ از آن باد که طوفانی است به خشم درخت از ابر چه می خواهد... جز اشکی به باران و دریغ از آن ابر که سیلابی ست به بی رحمی ای عاشقان قبل از آنکه کلبه ای بنا سازید خدای را به یاد آرید
-
[ بدون عنوان ]
5 آبان 1384 12:39
تا حالا شده عاشق بشی ولی دلت نخواد بدونه تا حالا شده تمام شب گریه کنی بدون اینکه بدونی چرا دلت بخواد تا صبح بیدار بمونی ولی بدونی به جایی نمیرسی تا حالا شده رفتنشو تماشا کنی ولی نخوای بره بعد آروم تو دلت بگی دوستت دارم ولی نخوای بدونه تا حالا شده؟
-
[ بدون عنوان ]
26 مهر 1384 11:19
زیر این گنـبد بینائی چــاره ای نـیــســت جـزء شــکـیـبـای کـار او چـیدن است و بـر چـیدن کـار ما مرگ یکدیگر دیدن
-
[ بدون عنوان ]
25 مهر 1384 12:08
تقدیم به حمیده دیشب ٬ شب عجیبی بود نمیدانم چرا … راستش چیزی از دیشب یادم نیست تنها به خاطر میآورم که من بودم و تو بودی و ماه بود ماه دیشب خیلی هیز بود ، همهاش از کنار کرکرهی اتاق سرک میکشید ببیند این تو چه میگذرد یادم هست تا ماه بود تو هم بودی تو نزدیک بودی و ماه دور من به ماه نگاه میکردم و تو به من صبح ... بیدار...
-
[ بدون عنوان ]
25 مهر 1384 11:49
از دست عزیزان چه بگویم گله یی نیست گر هم گله یی هست دگرحوصله ای نیست هرگز... به خدا نگو مشکل بزرگی دارم به مشکل بگو خدای بزرگی دارم
-
[ بدون عنوان ]
25 مهر 1384 11:14
من عاشق تو هستم مـــــــــــــــن تو رو می پرستم یه عمر عاشقانه به انتظــــــــــــــــــار نشستم تو ماه آسمونـــــــــــــــــی فرشته ی زمینی برای قلب خستم پنــــــــــــــــــــــاه آخرینی بی تو گل وا نمیشــــــــــــــه دردم دوا نمی شــــــــــــــــه دلم تا دنیا دنیاست از تو جدا نمی شـــــــــــــــــــه عاشقم...
-
[ بدون عنوان ]
25 مهر 1384 10:49
خدا 2 تا دست داده به تو برای گرفتن دو تا پا داده برای راهرفتن دو تا گوش داده برای شنیدن دو تا چشم داده برای دیدن میدونی چرا بهت یه دونه قلب داده برای اینکه یکی دیگه از اونا داده به کسی دیگه تا تو را پیدا کنه و برای همیشه نگه داره
-
[ بدون عنوان ]
20 مهر 1384 09:54
به اسـم عشق و عاطفه با قلبمون بازی میشه هر کی با قانون خودش بـرای ما قاضـی میشه
-
[ بدون عنوان ]
17 مهر 1384 19:48
دوستت دارم دیونه
-
[ بدون عنوان ]
17 مهر 1384 12:10
عادت دارم!! منو به بازی میگیرن عقربه های ساعتم برگه ی تقویم میکنه لحظه به لحظه لعنتم باشه خیالی نیست . بزار این تقویم هرچقدر می تونه لعنتم کنه . به لعنت هاش عادت دارم
-
تقدیم به الناز که خیلی دوستش دارم.
17 مهر 1384 11:56
بی تو مهتاب شبی بـاز از آن کوچه گذشـتم هـمه تن چـشـم شدم خیره به دنــبال تـو گـشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شـدم آن عـاشق دیـوانه که بـودم درنهانخانه جانم گل یاد تودرخشید باغ صد خاطره خندید عطر صـد خاطره پیچید یـادم آمـد که شــبی با هم از آن کوچــه گـذشتـیم پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گـشتیم تـو هــمه...
-
[ بدون عنوان ]
16 مهر 1384 21:27
وقتی معلم پرسید عشق چند بخش ؟ زود دستمو بالا بردم گفتم یک بخش ، اما از وقتی تورو شناختم فهمیدم عشق 3 بخش : آتش دیدن تو ، شوق با تو بودن و اندوه بی تو بودن
-
شقایق
16 مهر 1384 21:27
در ایـن دنیــایه بی حاصــل چرا مغرور میـگردی سلیمان گر شوی آخر اسیره مور میگردی
-
مقرور
16 مهر 1384 21:22
شاید اولین کسی که گفت کوه به کوه نمیرسد نمیدانست که برای رسیدن باید کوه بود
-
[ بدون عنوان ]
16 مهر 1384 21:20
به چـشمانم نگاهی کن مـرا در خـویش معنا کن برای عشق ورزیدن مجالی خوش محیا کن
-
[ بدون عنوان ]
16 مهر 1384 20:32
وقتی نوشتم :عاشق ترینم گفتی نمی خوام تـو رو ببینم بـرات نـوشـتم: که بیـقـرارم بـا خنـده گـفتـی: دوستـت نـدارم
-
[ بدون عنوان ]
20 شهریور 1384 16:09
آمد گذشت از من و ساده سلام کرد با یک نگاه کار دلم را تمام کرد ... پروانه های سبز نگاهش قشنگ بود با یک نسیم خنده به من احترام کرد ... مشتی غزل ز دفتر احساسهای خود آورد و در کلاس دلم ثبت نام کرد ... چیزی به نام عشق در اعماق جان من یکباره با تمام وجودش قیام کرد ... اما چه زود رفت و دلم را دچاراین انبوه زخم کهنه بی التیام...
-
[ بدون عنوان ]
8 مرداد 1384 18:28
گـفتم دوستت دارم اخم کـرد، گفتم عاشقت هستم خودش را گرفت، گفتم همهء زندگی من هستی ناز کـرد و رفت..............داشـت میرفت که در آخر گفتم از تو بیزارم، برگشت مهربان نگاهم کرد و عاشقم شد
-
[ بدون عنوان ]
1 مرداد 1384 19:17
دلم نیومد این و امروز ننویسم: به پندار تو: جهانم زیباست! جامه ام دیباست! دیده ام بیناست! زبانم گویاست! قفسم طلاست! به این ارزد که دلم تنها ست؟
-
[ بدون عنوان ]
1 مرداد 1384 19:08
ای عشق، شکسته ایم، مشکن ما را اینگونه به خاک ره میفکن ما را ما در تو به چشم دوستی می بینیم ای دوست مبین به چشم دشمن ما را
-
[ بدون عنوان ]
28 تیر 1384 18:27
سیه چشمی به کار عشق استاد به من درس محبت یاد می داد مرا از یاد برد آخر ولی من بجز او عالمی را بردم از یاد
-
[ بدون عنوان ]
28 تیر 1384 18:24
رسم زندگی این است : روزی کسی را دوست می داری و روز دیگر تنهای تنهایی به همین سادگی...!
-
[ بدون عنوان ]
28 تیر 1384 13:44
زدست دیده و دل هر دو فریاد که هر چه دیده بیند دل کند یاد بسازم خنجری نیشش ز فولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
-
[ بدون عنوان ]
28 تیر 1384 13:32
عشق بلائیست که همه خواستارش هستند افلاطون
-
[ بدون عنوان ]
25 تیر 1384 16:16
بیا با افق مهربانی کنیم غم پونه را آسمانی کنیم بیا تو ی نقاشی قلبمان رز عشق را ارغوانی کنیم
-
[ بدون عنوان ]
17 تیر 1384 18:24
یکی را دوست می دارم ولی افسوس او هرگز نمی داند نگاهش می کنم شاید بخواند در نگاه من ولی افسوس ... او هرگز نگاهم را نمی خواند
-
[ بدون عنوان ]
16 تیر 1384 17:22
به نام آن که حکم می کند همه محکومیم سلام من دوباره اومدم و دوباره می خوام بنویسم عاشقانه هایم را برای اونی که هنوز هم بیشتر از خودم دوستش دارم
-
[ بدون عنوان ]
16 تیر 1384 17:13
اگه می خوای بری برو از تو دوباره می گذرم نگاه به گریه هام نکن من از تو بی وفاترم همیشه بیگناه تویی همیشه تقصیر منه نگاه بی وفای تو همیشه طعنه می زنه این دفعه هم می بخشمت این اشتباه آخره گذشتم از گناه تو ولی خدا نمی گذره
-
[ بدون عنوان ]
13 تیر 1384 16:00
مشکی رنگه عشقه مثل رنگه چشای مهربونت مشکی رنگه عشقه مثل شبای قلب آسمونت کی میگه رنگه غم سیاهه رنگه خوش سپیدی کی میگه آبیه رنگه صداقت مشکی رنگه سپیدی چرا یه عده ای مشکی رو رنگه غم میدونن مگه رنگه پر پرستوی عشق ندیدن ستاره و قشنگیاش تو رنگه شب قشنگه تمومه رنگای دنیا دو رنگن مشکی تا ابد یه رنگه واسه نوشتن یه رنگیه دفتر...
-
[ بدون عنوان ]
13 تیر 1384 15:45
امشب باز هم به بهانه بودن آمدم شاید در انتهای این جاده در فرعی هایی که هنوز من نرفته ام نشانی از رد پایت ببینم . نشتسه کنار جاده، چشمانتظار برگشت تو، با نگاهی منتظر منتظر منتظر منتظر....کی می آیی